سالار قافله ی عشق ایستاده است هنوز
انتظار دیدن رویت اگر شود
خفته اند مه رویان ز تمنای روی تو
باز گشایی سپیده صبح بی ثمر شود
مست خرابات گشته است افق
هر ثانیه که می گذرد هدر شود
مینوی خداوند کنون زیر پای توست
دل حال تو را دارد دمی سربه سر شود
آزار مده ناز مکن نازنین نگار
مارا سلیقه نیست بگو عزم سفر شود
رندان سینه چاک گزیدن غلامیت
مارا نظر نبود که نظر بس حذر شود
13به در همیشه با رقص و پایکوبی همراه بوده است
رقص و پایکوبی یادت نره ...
نظرات شما عزیزان:
دسته بندی : <-CategoryName->
